خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

مشق شب

امروز بسی آپ کردیم!




دخترک ! گریه نکن ! چوب فلک رو می شکنم

من مثه معلم ت مشقات رو خط نمی زنم


دفتر تازه بیار مشقای من جریمه نیس

مشق شب رو پاره کن مشق طلوع رو بنویس


رنگ روزگار نباش ! یه دس صدا داره هنوز

بودنت تو دایره نقطه ی پرگار هنوز


وقتی دریا میگه نه تو قطره باش بگو بله

دسته ی تیغ تبر ، چوب درخت جنگله


همه قصه ها دروغه دیگه چش براه نباش

قصه رو خودت شروع کن این مداد رو بتراش


بنویس جای کبوتر روی ابراس نه تو چاه

بنویس تا بشکنه طلسم این تخته سیاه


رنگ روزگار نباش ! یه دس صدا داره هنوز

بودنت تو دایره نقطه ی پرگار هنوز


وقتی دریا میگه نه ! تو قطره باش بگو بله

دسته ی تیغ تبر چوب درخت جنگله


هیچ کسی سرور من نیست این رو صد بار بنویس

سایه ای رو سر من نیست اینرو صد بار بنویس


من خودم یه پا سوارم این رو صد بار بنویس

دل دل یه انفجارم این رو صد بار بنویس


رنگ روزگار نباش ! یه دس صدا داره هنوز

بودنت تو دایره نقطه ی پرگار هنوز


وقتی دریا می گه نه تو قطره باش بگوو : بله

دسته ی تیغ تبر، چوب درخت جنگله




شعر از یغما گلرویی (با یک تغییر کوچک!)


خیلی به حال این روزهای من می خورد...ولی کاش نمی خورد!


نظرات 8 + ارسال نظر
Uncreated سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 ب.ظ

"بنویس جای کبوتر روی ابراس نه تو چاه
بنویس تا بشکنه طلسم این تخته سیاه..."
چقد قشنگ بود....
مرسی عزیزم...
به حال روزهای من هم!
محتاج کمی اراده ام!
...
:)

خواهش می کنم...و من محتاج دعا...
...
:)

هادی سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام
اعتراض به قیمت بالا و سرعت پایین اینترانت در ایران

http://www.petitiononline.com/hsiforus/petition.html

لطفا لینک رو قرار بدید

nlfr چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ق.ظ

kheilyyyyyyyyyyyyyyyyy ghashang buuuuuuuuuuuuuuuuuuud :)
bazam az in chizae khub benvis dust joooooooon :)
mersi :*

:)
:*

´Òòº°¤.¸.·´Binam`·.¸.¤°ºóÓ` چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:23 ق.ظ http://binamobineshan.persianblog.ir

زیبا بود

مرسی:)

نقاب چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:45 ب.ظ http://negha.blogsky.com/

سلام نیلوفر جان..

مدتی بود مشکلی داشتم در ضمن وبلاگم باز نمی شد و نمی توانستم چیزی بنویسم... حال باز می شود

آیا شما دسترسی به وبلاگ بنده دارید؟؟؟؟؟؟؟ برای شما باز می شود؟؟؟؟

آره دیدم بلاگت باز نمیشه...منم نمی تونم بازش کنم...چی شده؟!
چرا این شکلی شده؟

علیرضا-نیما چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:46 ب.ظ http://www.nadem.ir

سلام
چقدر تغییر کوچک بود
***
تا عزلت دلتنگی ام، پایان پذیرد
از وسعت بی رنگی ات، صحبت کن ای دوست
یک شهر با من دشمن اند، اما فقط تو
با من به پاس دوستی، بیعت کن ای دوست
یا نه ! تو هم مانند آنهای دگر باش
در انهدام روح من، شرکت کن ای دوست !

:دی


مثل همیشه خیلی شعر فشنگی بود:)

محمود جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 ق.ظ http://www.my-idle-talks.blogspot.com

زیبا بود شعریغما و شما ... :دی
سایه ای رو سر من نیست اینرو صد بار بنویس
من با این مصرع خیلی حال کردم ...

حال کنید - محمود

منم دقیقا همین قسمت رو خیلی دوس دارم...

محمد مزده جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:26 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

خیلی قشنگ بود
:دی
ولی فکر کنم تغیراتش از یک تغییر کوچک بیشتر بود !

منم موافقم...حس شعر کاملا عوض شده...از یه دید هم تغییر البته کوچک بود...از لحاظ ظاهری رو می گم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد