خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

نوشته ای قدیمی وصف حال امروز

دارم فکر می کنم انگار نویسنده ی مجله ای یا روزنامه ای باشم ، باید عاخر هر ماه مطلبی حاضر کنم و چیزی بنویسم که خوشایند باشد. شاید هم اصلا کسی نخواندش ، شاید حتی مجله ی پر فروشی نباشد ، پس چرا نوشتن توی این مجله ی دور افتاده  ی کم فروش در من حس غرور ایجاد می کند و دوست دارم به همه بگویم که من فلان کار را کرده ام؟ مگر نه اینکه هر چیزی خودش به تنهایی باید بتواند جذاب باشد؟ مگر مشک آن نیست که خود ببوید؟ پس چرا من به همچون کار احمقانه ای افتخار می کنم؟ فکر نکنید دارم راجع به کسی حرف می زنم ها ، نه ، دقیقا دارم خودم را تصور می کنم در موقعیت یک نویسنده ی مجله ای کم فروش.


نظرات 1 + ارسال نظر
مهم نیس سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 07:37 ق.ظ

نوشتن خوبه بنویس حتی اگه کسی نخونه، اما کل هنر و فرهنگ وقتی به منصه ظهور برسند وجود پیدا میکنن!

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد