خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

سرما



آدم ها مثل کلاف های نخ اند ، بعضی ها هم کلاف های ضخیم کاموا ...

با بعضی ها می توان کلاهی بافت برای روزهای برفی ، برای دلتنگی های زمستان و قدم زدن زیر برف .

با بعضی ها باید برای خودت شالگردن ببافی که گردنت را گرم کند که بتوانی سرت را در برابر سوز سرما بالا بگیری .

بعضی ها دستکشند ، انگشت هایت را گرم میکنند ، تا بتوانی  دوام بیاوری بی رحمی هوا را ...


در کنار همه ی اینها ، بعضی ها آتش اند ، تا عمق جانت را گرم می کنند 

آتش اند که یخ ها را آب کنند وقتی دستکش ها و شالگردن ها و کلا ه ها گرمایی هدیه نمی دهند ، وقتی هوا نمی خواهد راه بیاید ، وقتی هوا نمی خواهد کنار بیاید ... وقتی هیچ چیز این دنیا به قد و قواره ی تنت اندازه نیست ....




نیلوفر. بهمن 94

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد