خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

نوشته ها روز به روز مبهم تر می شوند و من بیشتر در خودم فرو می روم ، بیشتر ساکتم و حرفی نمی زنم ، سر حال که باشم کمی از خودم می گویم ، گوش می دهم بیشتر و به این فکر می کنم که گفتن با نگفتن فرقی ندارد، دارد اصلا؟ جز اینکه کش بیاید همه چیز؟ جز اینکه بیشتر آدم غرق شود؟ انگار دکمه ی خاموش بودن خیلی چیزها را فشار داده باشد کسی.

نظرات 1 + ارسال نظر
محمود یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:04 ق.ظ

آمدیم ، نبودید ، رفتیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد