خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...



دنیا پر است از تصویرهای نامفهوم .

شاید برای همین است که نمی خواهم بنویسم 

چون نمی خواهم کسی بخواند که درون من چه می گذرد .





پاییز

فصل سرماست .


فصل دست های یخ زده 

فصل بخار های شیشه ها و درک نفس کشیدن ..


فصل پنهان کردن هر چه داری بین انبوه لباس ها و

فراموش کردن هرچه نداری..


غمگین شدن بین شالگردن و کلاه و 

پنهان کردن لاک ها بین دستکش ها...


فصل من است ،فصل آسوده بودن ..



پ.ن

نیگا نارنجیا رو ، نیگا نارنگیا رو ...


پ.ن

امان از آذر