خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

92

سال نو مبارک.

 کرمانم. 

دنیا خیلی کوچیکه.

هوم؟





شما که سواد داری ، لیسانس داری ، روزنامه خوونی
با بزرگون میشینی ، حرف میزنی...همه چی میدونی
شما که کله ت پُره ، معلم مردم گنگی
واسه هر چی که میگن جواب داری ، در نمیمونی
بگو از چیه که من دلم گرفته
راه میرم دلم گرفته ، می شینم دلم گرفته
گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته!



محمد صالح اعلا

روزهای آخر اسفند


در روزهای آخر اسفند

کوچ بنفشه های مهاجر
زیباست.
در نیمروز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
- میهن سیارشان -
در جعبه های کوچک چوبی
در گوشه ی خیابان می آورند:

جوی هزار زمزمه در من

می جوشد:


ای کاش ...

ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(درجعبه های خاک)
یک روز می توانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران در آفتاب پاک.

   


شفیعی کدکنی



توو



تنم کبود از ترس است

انگشتانم هر صبح شعر های نانوشته را بالا می آورند

و پاهایم راه های نرفته را.

....................

دارم سعی می کنم چیزی بنویسم

دارم سعی می کنم نفس بکشد مغزم


از تو غمگین نوشتن سخت است،نمی دانم چرا؟

نمی شود اصلا.


برای تو فقط می شود گریه کرد 


عاخر می ترسم

کلمات که ادا شوند می مانند


اما اشک ها می آیند و می روند 

و شاید فقط چشم های گود افتاده ای که نمی بینی بمانند


اما چیزی که شعر شود ،می ماند

می ماند و خاطره می شود

می ماند و زندگی سخت می شود

می ماند و زندگی از این هم سخت تر می شود


از تو باید شاد نوشت 

از با تو بودن باید افسانه ها ساخت.



نیلوفر / اواخر اسفند 91





امسال هم داره تموم میشه. چقدر سال سختی بود. خیلی سخت. و فقط چند اتفاق اونو شیرین کردن و نمی ذارن بگم بدترین سال عمرم بود.

ولی گذشت. شکست خوردم امسال . چند بار. 

حالا شاید ، شاید راحت تر شده باشه هضم شکست. البته فکر می کنم اگر یک بار باز هم مزه ی پیروزی رو بچشم همه چیز یادم بره.

دعاهای زیادی برای امسال دارم . خیلی زیاد .

اما حافظ هم خبرای خوبی بهم داده ، امید در راهه و سال بعد بهتر میشه. 

تصمیمم های مهمی هم دارم. و نمی دونم این قدر تجربه دارم که اراده ی محکمی هم داشته باشم؟ 

مثه اینکه قراره سال نود و دو هم زندگی باهام بازی اراده و ادامه دادن رو بکنه...:/




جنون





تا جنون

فاصله ای نیست
از اینجا که منم!




اخوان ثالث




آزادی




از دست دادن هر انسانی که دوستش می داشتم آزاردهنده بود .گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس کسی را از دست نمی دهد زیرا هیچکس مالک کسی نیست.

این تجربه واقعی آزادی است : داشتن مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی..!


یازده دقیقه/پائولو کوئیلو