خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

امشب نمی دونستم که درباره ی چی بنویسم.... 

و شدیدا نیاز داشتم که بنویسم...آخه خوابم نمی برد 

واین از کار در اومد... 

موضوع:زن، شاید انسان! 

(این موضوع به پیشنهاد فرزان پارسایان عزیز انتخاب شده) 

اینا رو دارم با  مشقت می نویسم...اینکه دستم درد می کنه تایپ کردن سخته...اینکه قاچاقی اومدم نت...و اینکه نمی تونم چراغ رو روشن کنم...چون همه بیدار میشن... راستی هوا هم خیلی گرمه... 

آخه کسی نیس بگه دختر بگیر بخواب...مگه مریضی که این قدر زجر بکشی؟! 

ولی واقعا هم کسی نیست دیگه:پی 

آها بریم سر اصل مطلب:) 

امروز تو خیابون بودیم... 

زمان:حدود 6 عصر 

مکان:بالاتر از خونه ی خاله ام تو ماشین...با بچه های خاله ام! 

اتفاق :یه مرد محکم می کوبه تو سر زنش!!!درست وسط بلوار! 

و از اون احمقانه تر که زنه مثل موش میره میشینه تو ماشین!
جریان از این قرار بود که مثل اینکه زنه با شوهرش دعواش شده بود از ماشین اومده بودن بیرون...بعد که مرده جلوی همه می زنه تو سر زنش...زنه هم مثل موش میره دوباره میشینه تو ماشین...البته تنها کاری که در اعتراض انجام داده بود این بود که نشست صندلی غقب...ما هم پشت سرشون بودیم...یه کم که رفتن جلوتر مرده ماشین رو نگه داشت و زنه اومد صندلی جلو!
و من که حرص می خوردم!  

بازم دم مامان خودم گرم..که یه بار در همچین موقعیتی گذاشته بود رفته بود پشت سرش رو هم نگاه نکرده بود!!!البته خب من باهاش موافق نبودم!ولی این رو از روی احساسات زنانه می گم:چشمک

اصلا می دونین...به نظر من باید زنه می رفت...هر کار اشتباهی هم که انجام داده بود...مرده حق نداشت تو جمع اونو بزنه...حتی حق بی احترامی نداشت.... 

چمدونم والا! هنوز یه عالمه تحلیل دارم واسه این اتفاق اما اصلا  حوصله ندارم که ادامه بدم این بحثو! 

خلاصه که متاثر شدیم! 

دیگه دستم الان می شکنه... 

این پست بی مزه رو  به بامزگی خود بپذیرید:پی

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 ق.ظ http://afsid.blogsky.com

یه روز صبح از خیابون رد می شدم یه دختره داشت دو چرخه سواری می کرد بعد یه خانمی رد میشد با حالتی مسخره گفت اینو ببین وقتی بعضی زنای ما این شکلی راجع به خودشون فکر می کنن این اتفاقا طبیعن

امروز ایرن چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ق.ظ http://tdiran.persianblog.ir


با ما باشید تا بی خبر نباشی
لحظه به لحظه با امروز ایران
. . . . .
.... برای دسترسی سریعتر به امروز ایران با ما تبادل لینک کنید
. . . . .
با تشکر

احسان پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ق.ظ http://crosslessbridge1985.blogsky.com


دست بلند کردن رو زن و بچه از هر لات بی سرو پایی برمیاد

من فکر می کنم زنه باید می رفت

مردی که بیرون از خونه و جلوی چشم اینهمه آدم احترام

همسرشو نگه نمی داره خدا می دونه تو خونه چه جوری

با همسرش رفتار می کنه

زن و مرد باید تو وجود همدیگه جاری باشن

برای اینجور آدما فقط می شه متاسف بود

فارeس پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:25 ب.ظ http://my-memories.blogsky.com

به این میگن مرد ^__^
نیلوفر جون شما خودت رو ناراحت نکن .. ایشالا تو خونه زنه میزنتش

ایشالا !
ولی من اگه بودم تیکه پاره اش می کردم:دی
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد