خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

احیا

دوس داشتم امشب که شب سومه برم احیا...ولی مامان حالش خوب نیست...حتما قابل نبودم...اما خدایا بدون خیلی دوست دارم...می دونی چه آرزویی دارم...برآورده اش کن...

نیلوفر شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ

نظرات 5 + ارسال نظر

خدا همین نزدیکی هاست شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ب.ظ http://kumail.blogsky.com

التماس دعا... .

آیدا شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.mahak22.blogfa.com/

سلام
من خواهر ماهک هستم .آدرس وبلاگشو گذاشتم .الان خودش بیمارستانه .واسش دعا کنید لطفا
من اهل نت زیاد نیستم ولی خواستم دوستاش اینجا واسش دعا کنن .صدای خودش هم توی وبلاگش هست

قطره یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ق.ظ http://www.eghballahoory.blogsky.com

من قطره ای از دریای جوشان و خروشان ملت سبز ایرانم. به وبلاگم سر بزن و برای ادامه این راه با نظراتت بهم نیرو بده.

Farhad یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:04 ق.ظ http://www.up4u.blogsky.com

سلام

خیالت آسوده باشه دعای های تو از مایی که رفتیم و آخرش هم به جای اینکه آدم بشیم سر از جنگل در آوردیم بهتره پیش خدا

ایشالا مامانت هم خوب میشه

راستی آپم دوست داشتی سر بزن

این چه حرفیه ... هر کس از ته دل دعا کنه قبوله...خدا خیلی رحیمه...
ممنون فرهاد جان
حتما میام

محمد مزده یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:26 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

سلام دوست من
مطمئن باشید همین که دوست داشتین برین خدا ازتون قبول می کنه
و امیدوارم شما رو به آرزوهاتون برسونه
...
این بار با یه پیشنهاد به روز شدم
یه پیشنهاد که می دونم یه ذره نپخته است ولی اگه دوستان کمک کنند قابل اجرا و جالبه
و به درست کردن یه جمع دوستانه ی خوب بین خودمون کمک می کنه
اگه سر بزنید و نظرتون رو بگید خیلی خوشحال میشم
ممنون
روزگار خوش