خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

خودخواهانه ترین عاشقانه ی دنیا!






می خواهم برای یک بار هم که شده

از خودم بنویسم در شعرهایم...

 می گویند بلد نیستی به خودت فکر کنی...

نمی توانی ذره ای حتی منطقی باشی...


می خواهم برای یک بار هم که شده خودخواه باشم

من از خودم باید بنویسم

از خودم

منطقی باشم...


از هر آنچه می بینم بنویسم...


یک خط

دوخط

هزار صفحه از خودم می نویسم 

هزار سال می نویسم

از چشم هایم

که هزاران نفر را دل برده...

از موهایی که 

از خودم هم دل می برند....

از دست هایم

که هرچه بخواهند می نویسند...

عاشقانه ..خودخواهانه...شاد...غمگین...

از رویاهایم

که بلندپروازانه ترین رویاهای دنیا هستند...

از کسانی که دوستم دارند...

از همه ی آینده های خوبی که انتظارم را می کشند...

از همه ی حس های خوبی که همیشه دارم...




اما مهم این است که در همه ی این از خود نوشتن ها

به تو فکر می کنم...


به تو که در تمام این عاشقانه ها کجایی؟







نیلوفر.آبان 88




پ.ن

گاهی خواب بهترین و شیرین ترین چیزه...(بچه باید ساعت 9 شب بخوابه!)


نظرات 15 + ارسال نظر
فرزاد شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:24 ب.ظ http://farzadmatin.blogsky.com

سلام نیلوفر عزیز این مطلبتو هم خوندم و جالب بود
بازم آرزوی موفقیت برات دارم.

خیلی ممنونم
امیدوارم شما هم همیشه موفق باشید:)

سیامک سالکی یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام، خوبی؟

خیلی قشنگ بود و دلنشین.
اما آخه کجاش خودخواهانه بود؟ من که هیچ خودخواهی یی توش ندیدم.
آخرش رو خیلی دوست دارم:

اما مهم این است که در همه ی این از خود نوشتن ها، به تو فکر می کنم.
به تو که در تمام این عاشقانه ها کجایی؟

این یعنی شعرت خودخواهانه نیست.
یعنی عاشق در اوج تکبر باز هم معشوق رو جستجو میکنه و حتی خودستایی اش هم برای معشوقه...
ولی خودمونیما اگه چشمهات دل هزار نفر رو برده و موهات هم دلت خودت رو میبره، این شعرم دل منو برد...!!!!!!!

فعلا.

سلام مرسی:)
ممنونم.درواقع همونیه که شما میگین در اوج تکبر باز هم معشوق رو جست و جو می کنه:)

نه بابا اینا همش شعر بود شما باور نکنین:)

مرسی بازم برای این نظر قشنگ؛)

فعلا

فارeس یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:45 ق.ظ http://my-memories.blogsky.com

سلام
قشنگ بود
موفق باشی
پاسخ: اه اه اه اه عجب نظر بیخودی :دی

:)
نه دیوونه همین قشنگ بود کلی ارزش داره:)

shaghayegh یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:00 ق.ظ

boos

:*

محمود یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:39 ب.ظ http://my-idle-talks.blogspot.com/

و آنگاه که سوفیا لورن به شما قبطه یا قطبه ی قتبه یا از همین چیز ها میخورد ... شعر زیبایی بود یک شعری بنویس که زیبا نباشد ... !

موفق باشی - محمود

و آن گاه ما به سوفیا لورن قبته یا قبطه یا قطبه می خوریم که این دوخط آخر شعرمان درباره ی او صدق نمی کند!!

سعی خودم را می کنم زشت ترین شعر دنیا رو هم بنویسم!

نیما۱۳۹۴ یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.nima1394.blogfa.com

:)

نیما۱۳۹۴ یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.nima1394.blogfa.com

به این خانمه بگو از کرم ضد افتاب استفاده کنه بیچاره چقدر ترک خورده

چشم بهش می گم...ولی دیگه کارش از کرم ضد آفتاب گذشته بیچاره!:|

عارف یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:20 ب.ظ http://shabzakhmi.blogsky.com

جالب بود و مثل همیشه قشنگ
اما اصلا خودخواهانه نبود

هم بهت حسودی میکنم هم نگرانتم. حسودی می کنم به اینکه انقدر عاشقی و نگرانم که از دست بری سر این عشق.

خوش به حالت که عاشقی

ممنونم

همه ی آدما عاشقن...فقط باید خوب نگاه کنن...الان من عاشق این مموش هم هستم مثلا!
عشق به همین سادگیه داداشی:)

uncreated یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:25 ب.ظ

خودخواه باش...او هرگز نخواهد بود!

.........................

نقاب یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:56 ب.ظ http://negha.blogsky.com/

اما مهم این است که در همه ی این از خود نوشتن ها

به تو فکر می کنم...

سلام...نیلوفر جان.
همواره این گونه بوده و هست و خواهد بود..

شاید همین فکر کردن آخر خود خواهیست نه؟؟؟

آره آخر خودخواهیست....

ممنون صابر جان که اومدی

استاکر دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 ق.ظ http://matrood-e-agah.blogfa.com

من اگه خودمو دوست نداشته باشم نمیتونم عاشق کسی باشم . اینو همه مردم دنیا میگن .

همه درست می گن:)

مرسی که اومدین خیلی خوشحال شدم .جدا:)
من خواننده ی پروپاقرص داستاناتونم:)

بهاره دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ق.ظ

عزیزم خیلی خیلی قشنگ بود!
اره از خودت بگو این خیلی خوبه!

ممنونم عزیزم:)
:*

محمد مزده چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

اما مهم این است که در همه ی این از خود نوشتن ها
به تو فکر می کنم...
...
عالی بود
:)
ممنونم

منم ممنونم

جولی پولی چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:57 ب.ظ http://binamobineshan.persianblog.ir

عاشقان با هم یکی میشن؛ چه فرقی داره از خودت بنویسی یا از او
قشنگ بود

واقعا چه فرق دارد؟
ممنون عزیزم

دل-زاد کولی جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ http://Gitan.blogsky.com

بعد از خوندن این شعر فکر میکردم حداقل 25-26 ساله باشی!
با دیدن عدد 18 سوپرایز شدم!

و جمله ی اخرت:" به تو که در تمام این عاشقانه ها کجایی؟"
هزاران لحظه ی مرده را دوباره برایم زنده کرد...

۲۰ البته الان دیگه داره میشه!
زود پیر شدم دیگه!

امیدوارم لحظاتتون همیشه زنده باشن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد