خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

هنوز حرف های زیادی مانده...زیاد...


تو دیگر دو سایه داری
یکی همگام تو
دیگری ،نگران هر گام تو.
وقت غروب
که هنگامه آسایش سایه هاست
در مرور روز تو
من ورق می خورم
چون سایه های باد
و شبانگاه
سایه خواب هایت
بر پرچین دل من می افتد.
آه که در تمام عشق های چشم به راه تو
باید عاشق شوم
و چه گریه ها
که دوباره در تو تکرار شوم






نظرات 4 + ارسال نظر
alireza دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ب.ظ http://alir37-a.blogfa.com

مرسی که اومدی

حامد دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.rose-abi.blogfa.com

خیلی خیلی خیلی زیبا بود ، میشه بگی از کی بود . ؟


بهم سر بزن ، منتظرتم .

ممنونم.راستش نمی دونم از کی بود.
چشم

Uncreated دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:44 ب.ظ

بگو...
تا فرصت هست...

دلزاد جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:02 ب.ظ http://gitan.blogsky.com

نگران هر گام تو،
در هر گام زیر پای تو


همگام تو،
نه برای تو، که برای خود

نگرانم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد