تو دیگر دو سایه داری
یکی همگام تو
دیگری ،نگران هر گام تو.
وقت غروب
که هنگامه آسایش سایه هاست
در مرور روز تو
من ورق می خورم
چون سایه های باد
و شبانگاه
سایه خواب هایت
بر پرچین دل من می افتد.
آه که در تمام عشق های چشم به راه تو
باید عاشق شوم
و چه گریه ها
که دوباره در تو تکرار شوم
مرسی که اومدی
خیلی خیلی خیلی زیبا بود ، میشه بگی از کی بود . ؟
بهم سر بزن ، منتظرتم .
ممنونم.راستش نمی دونم از کی بود.
چشم
بگو...
تا فرصت هست...
نگران هر گام تو،
در هر گام زیر پای تو
همگام تو،
نه برای تو، که برای خود
نگرانم...