خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

چو گل هر دم...





دلم را مشکن و در پا نینداز

که دارد در سر زلف تو مسکن





پ.ن

از اینکه همش تو خونه داد و فریاد باشه بدم میاد.

نه اینکه ناراحت باشم از این موضوع.

اما کاش لااقل روز بود.می زدم بیرون.

پ.ن

دارم این روزا نقاشی می کشم...









نظرات 4 + ارسال نظر
علیرضا-نیما چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:52 ب.ظ http://www.nadem.ir

یاده یه دیالوگ تویه فیلم سوته دلان
جهانگیر فروهر می گه: دلمون برات تنگ میشه ، بهت عادت کرده بودیم. به اخم و تخمات ، اولدرم بلدرمات ، سگ صلحیات. ولی گور پدر دل ما ! دل تو شاد !

دلت شاد

اصن گور پدر همه ی دنیا!فقط دل تو شاد!!نه؟!


ممنونم

حامد پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:18 ب.ظ http://www.rose-abi.blogfa.com

سلام دوست عزیز
منم متنفرم از اینکه تو خونه داد و فریاد باشه ، خیلی متنفرم و تحملشو ندارم ، هرچند همین الانم که دارم این کامنت رو می نویسم ، تو خونه صدای داد و فریاد می شنوم .


بروزم ، بهم سر بزن .

مرسی .

ممنون بابت نظرت
چشم

uncreated پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:16 ب.ظ

نقاشی...
عالیه....

مرسی عزیز...

´Òòº°¤.¸.·´Binam`·.¸.¤°ºóÓ` جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ق.ظ http://binamobineshan.persianblog.ir

کمی آرامش، با نقاشی کردن منم خیلی آروم میشم.(این امتحانام تموم نمیشه!)

چه خوب.پس مثه منی.
من که از امتحانا راحت شدم خدا رو شکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد