خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

گو می رسم اینک...



دیروز تصمیم گرفتم ننویسم تا مدت ها...اما نمی خوام این جا رو هم از خودم بگیرم...کاری که بقیه دارن با من می کنن...دیگه هیچ چیزی ندارم...





دست‏هایت را
از روی گونه‏هایم برندار
تا همه چیز سر جای‏اش بماند.
دست‏هایت را
اگر برداری
هم اشک‏ها پایین می‏لغزند
هم گوشه‏ی لب‏ها پایین می‏افتد
آن وقت
نه از لبخند چیزی می‏ماند
نه از برق چشم‏ها.





پ.ن

ناف مرا به صبر بریده اند

تو محکم ترش کردی...


پ.ن

من می دونم...



نظرات 5 + ارسال نظر
تامی سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:27 ب.ظ http://barname.blogsky.com

سلام . خوب کاری میکنی نمیری . آخه من تازه اینجارو پیدا کردم . خیلیم خوشم اومده . اگه پایه ای تبادل لینک کنیم . خیلی باحالی

امیدوارم خوب بوده باشه.

حامد چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ق.ظ http://www.rose-abi.blogfa.com

سلام نیلوفر عزیز ، خیلی خوشحالم که از تصمیمت منصرف شدی ، می دونی نوشتن تو هر قالبی به هر شکلی جدای از اون کسی که اون نوشته رو می خونه حسی به خود آدم میده ، نوشت هاتو جدا از همه چیز بدون ... ولی در امتداد همون چیزا نوشته هاتو بنویس ..

راستی سیگاری ام که شدی کمل بکش خانوم

اما ماهی یکه 2 نخ ، مثل من ، اینجوری معتاددددد نمیشی .

راستی پست بسیار زیبایی بود ، دیگه هیچ چیزی ندارم !!!!

ممنونم

از کجا فهمیدی سیگاری شدم؟!:پی


ممنونم از اینکه همیشه سر میزنی

uncreated چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:20 ب.ظ

ایندفه پا بده حتمن می کشم...
بنویس...تا فرصت داری...

منم همین طور.
مرسی عزیزم

nlfr پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:12 ب.ظ

بیا برو کلاس زبان!یا هر کلاس دیگه ای که 4 تا کلمه با بقیه حرف بزنی...حرف غیر جدی...درست میشی!

می رم کلاس که!کلاس اسکیت!می گما یه روز قرار بذار بیا بریم بدوییم!!میای؟!

سپیده دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 ق.ظ

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد