خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

نام من را به یاد داری؟




من.ساری.اسفند 88




من ترسیده بودم...

همه چیز را فراموش کرده بودم...

نام ِخودم را...تمام شعرهایم را...

 

من ترسیده بودم...

گوشه ای نشسته بودم

و فکر می کردم

 

من ترسیده بودم

گم شده بودم...و به این فکر می کردم که نامم را از که بپرسم

 

من خسته بودم

از این همه نگرانی و بی خوابی خسته بودم

و فکر می کردم که چقدر مانده تا دست های مرا ببینی...

 

من گریه بودم...اشک بودم...خسته بودم...

 باور نمی کردم که همه چیز تمام شده...

و هی  سرم را به دیوار می کوبیدم تا شاید نامم را به یاد آورم...

 

من منتظر بودم...

می دانستم کسی قرار است از این فاصله ها بیاید...

 

من چشم هایم را با یک روبان مشکی بسته بودم...

ترسیده بودم کسی بیاید و  قبل از تو عاشقش شوم...

 

من روبان مشکی را برداشته بودم...و نمی دانستم برای چه گریه می کنم...

 

اشک بودم...خسته بودم...

من ترسیده بودم...

 چشم بسته عاشق تو شده بودم...و باورم نمی شد...

 

من می دانستم دست هایم را دوست نداری...

اما هیچ وقت این قدر برایت غریبه نبودم...

 

من ترسیده بودم...و هرچه فکر می کردم نامم  را به یاد نمی آوردم...

روزی زیباترین اسم بودم...در قلبت.... فقط یادم می آید چهارحرفی  بودم...

 

نام ِ من چه بود؟

 


نیلوفر.اسفند 88

 



 

نظرات 8 + ارسال نظر
حامد یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:12 ق.ظ http://www.pureformality.wordpress.com

بخوای نخوای فقط تو ، فقط تو
بیای نیای... فقط تو ،
تو " تو " فقط تو ....
آهای آ ه ا ی فق ط ت ...

میبنی منم هنوز باورم نشده ....

نیلوفر عزیز بخاطر نوشته های زیبات تحسینت می کنم ...

تصویر زیبایی بود .... می شه گفت کلاسیک بخصوص با بافت شهری ساری و آدمای اون ....
امیدوارم کامنت مو متوجه شده باشی ...

منم بروزم

می فهمم کامنتت رو...

ممنون حامد جان برای لطف همیشگیت...

[ بدون نام ] یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:49 ق.ظ

سلام
من از سرچ اسم کتاب پوریا عالمی به اینجا اومدم. بعد دیدم توی کامنت هاتون یه نفر با یه جبهه گیری راجع یه اون حرف زده، یعنی گفته آدم خوبی نیست. درسته؟
شما موافقید باهاش؟
چون من نویسنده کتاب رو دورادور می شناسم می پرسم راستش
من همه کتابها و همه نوشتههای روزنامه و مجله و وبلاگش رو خوندم و میخونم برام جالب بود که یه مخالف دواتیشه داره اینجا

می دونید...یادم میاد که تو همون پست در جوای نظر دوستم گفتم که من آدم ها رو از روی نوشته هاشون می شناسم...و نوشته ی ایشون هم اون قدر دلنشین بود که این جا نوشتمش...ولی خب نظر ها متفاوته...و اون طور که من یادمه اون دوستمون هم از ایشون بد نگفته بودن....ولی خی حتما نظر ایشون بوده دیگه!اگر دوست دارین برام یه آدرس ای میل بذارین تا اگر خواستین آی دی ایشون رو بدم تا خودتون ازش بپرسین چرا با پ.ریا عالمی موافق نیست...

[ بدون نام ] یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:51 ق.ظ

ببخشید آدرس نذاشتم! نمیخوام احیانا سوتفاهمی برای شما یا آقای عالمی یا اون دوستی که اننطوری نوشته ایجاد بشه

نه اگر میذاشتین اتفاقا بهتر بود:)

نیما نوری یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ب.ظ http://blog.n2d.ir

من چشم هایم را با یک روبان مشکی بسته بودم...

ترسیده بودم کسی بیاید و قبل از تو عاشقش شوم...


:-<


,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
سلام ،

ممنون بابت کلید و همچنین لینک

خیلی زیبا بود ، واقعا" .

سبز باشید

ممنونم...کلیدتون رو گم نکنین یه وخ :پی

soo3 یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ب.ظ http://soo3.wordpress.com

نیلو
چشم من که همیشه بسته بود.

عزیزم...نمی دونم چی بگم...

امیرحسین دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:52 ق.ظ http://hapali31.blogfa.com

سلام
عالی بود یه جور شیرینی خاصی تو نوشته هات هست که باعث نمیشه یه غم دیگه هم به غصه هات اضافه شه بعد از وبلاگ خداحافظی کنی و بری یه جای دیگه تا اونجا هم سنگین تر از قبل....
من تازه شروع کردم به منم سر بزن ولی نه فقط یه بارها ok؟

ممنونم...
سعی می کنم حتما بهتون سر بزنم...

علیرضا(غریبه) دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:42 ب.ظ

عاشق
باش همیشه... حتی اگر .... بماند
---
در مورد پوریا عالمی هم خوشحال می شم که یک طرفدار دو آتیشه همه نوشته هاش رو بخونه... طرفدار به کسی می گن که هیچ جایی نتونه مخالفت رو تحمل کنه

شاد باشی
راستی تازه فهمیدم فقط من نیستم که اسفند و دی می رم لب ساحل
خوشبخت باشی

دقیقا همون طور که مخالفها به هیچ وجه کوتاه نمیان!
ولی خود ِ من شخصا فکر می کنم که این شعره که مهمه نه شاعر!

ممنون علیرضا جان

لیلی دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:09 ب.ظ

سلام.وبلاگت فوق العاده س اونقد که همشو یه جا خوندم! (دست +گل)

ممنونم ...لطف داری عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد