خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...





کجایی مرد؟!

این شهر
بی تو دلم را به درد می آورد
هیچ می دانی
چند رکعت شراب قضا به گردن ماست؟!
تو و من
هزار و یک شب بیدار
بدهکار همیم .

ابر های کولی شهر
سراغ شیطنت را
از
ردیف ردیف غزل هایم می گیرند
آنقدر که قافیه را می بازم
و پشت رویای آمدنت پنهان می شوم.
عطر شکوفه های نارنج را
زیر گامهای حضورت قربانی خواهم کرد.
گرگ و میش چشمهایت را امانت می خواهم
تا
نسیم ملایم و نمناک تهران را
به عقد بادهای هرزه کویر  درآورم
باران اگر ببارد ...




پ.ن

کامنتها رو بعد تایید می کنم




نظرات 8 + ارسال نظر
فارeس سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ب.ظ

مرد هم مردای قدیم !

دقیقا زدی تو خال!

فارeس سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

یعنی از این قسمتش کلی خوشم اومد
گرگ و میش چشمهایت را امانت می خواهم

:) قابل نداشت

Ξ T Ξ Я N ∆ L سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ب.ظ http://eternal.blogsky.com

واقعا این شعرتون زیبا بود.

ممنون...ولی راستش یادم رفت بنویسم که شعر از من نبود:دی

آزاد چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:30 ق.ظ http://blog.cheshmehregi.com/archives/107

سلام مجدد دوست گرامی ، آیا شما هم کتاب "کایت رانر" را خوانده اید ؟ نظر شما در مورد این کتاب چیست ؟ آیاد دیدگاهتان در مورد مردم افغانستان با خواندن این کتاب عوض شد؟

کتابش رو نه!اما تو یه سری وبلاگ چیزهایی رو درباره ی افغان ها و زندگیشون خوندم!

علیرضا(غریبه) چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ب.ظ

تو هم در گیر تشویشی، مثل حالی که من دارم
برای دیدنت امشب..........
----
نتونستم منظورت رو از این شعر بفهمم پس نه می تونم انتقاد کنم نه می تونم تحسین کنم
خوب شروع کردی خوب کلمات و جملات رو چیدی... امیدوارم خوب هم تمومش کرده باشی
نمی دونم چرا وقتی شعرت رو خوندم یاد این شعر روزبه بمانی افتادم که قرار بود یه موقعی ناصر عبداللهی بخونه... اما نشد

این کیه که قدِ آینه، عکسشو زدن به دیوار
چقَدَر شبیه من نیست، نه! خدایا منم انگار
اگه این منم که ما رو، چه به این همه اشاره
با کی اشتباه گرفتید؟ من نه ماهم، نه ستاره
به خیالت از ترانه، پشتِ زندگیمو بستم
کندم از پایینِ قصه، روی قله‌ها نشستم
بیا تا خودت ببینی، هنوزم خونه به دوشم
پشت بازارِ ترانه، گریه‌هامو می‌فروشم...

تمام لحظات زندگیت قبول، تمام شب های عمرت بی حساب، تمام غزل هات برقرار، تمام قدمهات مستدام، تمام زمانت پاک و نمناک
شاد باشی

ممنون علیرضا جان...ولی من این شعر رو نگفتم...اگه مال خودم باشه زیرش اسمم رو می نویسم:)
اما شعری رو که نوشتی مثه همیشه زیبا بود و دوسش داشتم:)

ممنونم

فارeس پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ق.ظ http://my-memories.blogsky.com

مگه واسه من نوشته بودی که میگی قابل نداشت ؟

نه آقای ِ خود شیفته،من معمولا قابل نداشت رو به خیلیا میگم:دی

محمد مزده پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

طعم شعرهایت عوض شده اند ...

طعم!

فارeس پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:31 ب.ظ http://my-memories.blogsky.com

بی فرهنگ

چرا ناراحت می شی؟
شوخی کردم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد