چشمهایم بسته است
قانع نشدهای.
***
تو به کمی تنوع
*پروردگارالطفا فردا صبحاز روی آن یکی دندهاتبیدار شوما به خوشبتی نیاز داریم*از قسمت خیلی خوشم اومد
اوهوم...قشنگه...
بیدار شد ؟
آره یه کم خوب تر بود...برای شروع بد نیس...
و توهنوزبه دورترین دورترها همبرای پنهان شدنقانع نشدهای.این قسمتش خیلی قشنگ بود. و کلا هم که مثه همیشه زیبا
ممنون داداشی:)
بی حوصله که نشدی ؟ منظورت از پرودگارا چیه ؟ حالا اگه از رو اون یکی دندش بلند شه ، قضیه حله ؟ اصلا چه خوشبختی می خوای بگو ن بهت بدم .
حامد عزیز...خود خدا می دونه چی می خوام...می دونم خدا همیشه خوب و رحیمه...شاید این نوع شعر هم نوعی دعا باشه...
و دورترین دورتر ها هم نمی تواند خیال با تو بودن را از من بگیرد ...من هر شب همینو از خدا می خوام اما انگار بدجوری اسیر عادت شدهاسیر عادت شدیم...چقدر اینجا رو دوست دارم :)
:)چه قشنگ...مرسییییی..:)
قسمت دومشو دوست دارم
منم...قشنگه...
*پروردگارا
لطفا فردا صبح
از روی آن یکی دندهات
بیدار شو
ما به خوشبتی نیاز داریم*
از قسمت خیلی خوشم اومد
اوهوم...قشنگه...
بیدار شد ؟
آره یه کم خوب تر بود...برای شروع بد نیس...
و تو
هنوز
به دورترین دورترها هم
برای پنهان شدن
قانع نشدهای.
این قسمتش خیلی قشنگ بود. و کلا هم که مثه همیشه زیبا
ممنون داداشی:)
بی حوصله که نشدی ؟
منظورت از پرودگارا چیه ؟ حالا اگه از رو اون یکی دندش بلند شه ، قضیه حله ؟
اصلا چه خوشبختی می خوای بگو ن بهت بدم .
حامد عزیز...خود خدا می دونه چی می خوام...
می دونم خدا همیشه خوب و رحیمه...شاید این نوع شعر هم نوعی دعا باشه...
و دورترین دورتر ها هم نمی تواند خیال با تو بودن را از من بگیرد ...
من هر شب همینو از خدا می خوام اما انگار بدجوری اسیر عادت شده
اسیر عادت شدیم
...
چقدر اینجا رو دوست دارم :)
:)
چه قشنگ...
مرسییییی..:)
قسمت دومشو دوست دارم
منم...قشنگه...