شب مال من است، حسرت ماهم نیست/ من میروم و خدا به همراهم نیست/ ای کاش کسی به مادرم میفهماند/ داماد عزیز مرد دلخواهم نیست!...
........
بانو! عروسی من و او جز عزا نبود/ حتـی عروس با غم من آشنا نبود/ او با تمام عشوه گری ها برای من/ یک تار گیسوان بلند شمــــــا نبود/ آن شب به گریه نام تو را داد می زدم/ امــا بـــرای پاســــخ من یک خدا نبود/ هر چند شاعری که چنین بی صدا شده ست/ نسبت بــــه چشمهــــای تـــو بـــی اعتنا نبود،/ هرچند مرد خسته ی این سالهای دور/ راضی بــــه سر گرفتن این ماجـرا نبود،/ طوفان سر نوشت مـــــرا از تــو دور کرد/ باور نمی کنی گل من! دست ما نبود؟/ شاید خدا نخواست و شایسته ی تو آه/ زیبـــــای پـــر تغـــــزل من ایـن گدا نبود/ این بود سرگذشت من و آن شب سیاه/ این حرف ها بــــه جــان خودت ادعا نبود/حالا بیا و در دم مرگم قبول کن/ مرد جنوبی غزلت بی وفا نبود
جواد ضمیری
تلخه، خیلی تلخ...
سلام، خوبی نیلوفر جان؟
تلخه. اما شعر زیباییست.
سلام.ممنونم:) خوشحالم دوباره برگشتین و میاین به خونه ام:)
انتخاب زیبایی بود...
به قول سیامک تلخه، خیلی تلخ ولی من به شخصه قهوه رو هم تلخ می خورم و لذت می برم از طعمش...
گاهی وقتها آدما مرحله زندگیشون رو نه می تونن ریست کنن نه می شه که گیم آور بشن... بگذریم...
عکست معرکه بود... یه زن وقتی سیگار می کشه بدون واقعا دل پری داره و ...
دلت پر از شادی ...
آره می دونم همیشه تلخ ها رو دوست داری...
ممنون. دل تو هم پر از شادی
کلا همچین متنایی رو دوست دارم
نمیدونم چرا ولی دوست دارم
عکسشم خیلی قشنگ بود
خوشحالم
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر ....
... همه گفتند مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد...
سالها رفت و شبی
زن پریشان شد و نالید که وای
وای، این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بندگی و بردگی است
ممنون برای این شعر