خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

سرنوشت





نه که اینی که هستم خودم نباشم ، ولی چیزی که الان هستم قسمتی از من است که ناگهان شناخته امش ، نه که دوستش نداشته باشم ، ولی چیزی که الان هستم خیلی متفاوت تر است از چیز هایی که دوست دارمشان ...


من دختری هستم که از ماشین ، اتوبوس و هواپیما متنفر است ولی سرنوشتش را روی جاده ها نوشته اند ... روی آسفالت خیابان ها ، با گچ ... هر ماشینی که عبور می کند قسمتی از سرنوشتش را پاک می کند و او هر روز و هر روز دنبال کلماتی می گردد تا جایگزین این کلمات از دست رفته کند ... شعر است اما واژه کم دارد ...سرنوشتش را روی ابرهایی نوشته اند که در مسیر هواپیماها معلقند .... روی ابرهایی که باران می شوند ...


دوست داشت سرنوشتش روی کتاب ها نوشته می شد ... توی آهنگ ها خوانده می شد ... دوست داشت سرنوشتش را می شنید ... اگر شنیده می شد هیچ وقت از یاد نمی رفت ، اگر نوشته می شد می ماند و ماندگار می شد ...




نیلوفر. اصفهان. مرداد92



نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.bo2t0.blogsky.com

kheyli ziba booooooooooood niloooofar khanom , niceeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
........................................................................
likeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee

ممنون

محمد مزده جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:11 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

زندگی شوخیه !

محمد؟ کجا بودین؟ خیلی سعی کردم پیداتون کنم. خوبین؟

مهدی پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:45 ق.ظ http://spantman.blogsky.com

سلام مثل همیشه زیبا بود
مخصوصا اون سرنوشتی که مدرنیته و گذر ماشین ها پاکش می کنه
یا همان که بر ابرها نوشتند و دوباره گذر هواپیماها آن را پاک و محو می کند

:) ممنونم

گرگ ناقلا ... پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:29 ب.ظ

دینگ دینگ ...
کسی خونه نیست ؟؟

نیلوفرخانم ... خیلی وقته نیستید !؟

سلام. اومدم. دینگ دینگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد