خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...
خونه ی نیلوفر

خونه ی نیلوفر

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان ...

امروز




چقدر سرشار بودم امروز ، 

انگار انگشتانم می خواستند 

و حتی گوش هایم 

که راهی به آزادی پیدا کنند .


ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه است 

امروز بیستم مهر ماه 

و من هنوز هم نیلوفرم.


عقربه های ساعت که پیش می روند

انگار دلم می خواهد لحظه ها را دنبال کنم

نکند هرکدامشان را از دست بدهم و

راه بازگشتی نباشد.



من نیلوفرم 

همین اتاق قرار است 

فرودگاه پرواز آرزوهایم شود

قرار است 

ایستگاه کوتاه مدت ماندنم شود

سفری در پیش است

از جنس دوست داشتن

از جنس آرزو 

از جنس آینده 



من نیلوفرم.



نیلوفر. بیست مهر 92.اصفهان



عکس مربوط است به همین تابستان ، باغ گل ها ، اصفهان. خاطره های خوب.



پ.ن: دارم سعی می کنم به قول شاعر گوشم فرودگاه صداهای بی صدا باشه. خیلی چیزا رو که بهم کمک نمی کنن نشنوم ، باید بشناسم و بشنوم ... گوشم فرودگاه صداهای بی صداست ...